۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

جمع سه هنر در یک هنرمند (نزد ایرانیان است و بس) !

ره پویان وصال آقا قطعا تنها گروه و جریان متحجر منتظرالقائم نیست که پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد عرصه بی انتهائی برای فعالیت یافته است. زمانی که زمام امور دولت و مملکت به دست قشری ترین و خرافاتی ترین گروه از مدعیان قدرت می افتد٬ طبیعی است که نه تنها مسیر برای سر بر آوردن چنین جریانهائی هموارتر می شود٬ بلکه قوای حاکمه سرسپرده ترین نیروهای خود را در بین این افراد جستجو کرده و به تدریج مرزهای بین نیروهای رسمی دولتی و اوباش غیر رسمی از میان می رود. پس از خواندن خبر نقد و بررسی بهائیت در سمنان!!! دور از انتظار نبود که اینبار مأمورین رسمی تر حکومت به منازل شخصی بهائیان حمله کنند و آنها را به طور خصوصی در محل مورد نقد و بررسی قرار دهند! این همکاری تنگاتنگ بین نیروهای دولتی و لات و لوت های مسجدی و هیأتی واقعا تأثر برانگیز است. و از همه جالبتر اینکه زمانی که تا به این حد نخبه گرائی در مملکت حاکم می شود٬ برای مسئولین چاره ای باقی نمی ماند که برای مقاصد بهائی ستیزیزانه در سمنان٬ آقای انجوی نژاد را از شیراز به سمنان بفرستند. گویا که ایشان در این مورد بهترین و ماهرترین دشمن قسم خورده بهائیان اند٬ که نظیرشان در جاهای دیگر پیدا نشده (من اصلا در این مورد بحثی ندارم)  و حتما ایشان باید به محل اعزام شوند. این موضوع مرا به یاد سالهای نه چندان دور گذشته انداخت. زمانی که یک نفر با نام مستعار طلوعی دور مملکت راه افتاده بود و نفس کش می طلبید و بهائی می کشت. حالا نوبت رسیده به این یکی دسته گل محمدی.

 

در حقیقت آنچه که روند دادخواهی برای احقاق حقوق مسلوبه بهائیان را از تجربه ی غالب غیر ایرانیان مدافع حقوق بشر متفاوت می سازد٬ همین موضوع هم ریشه بودن صدمات وارده بر جامعه بهائی از سوی قوای دولتی و اوباش غیر دولتی است. به این صورت که وقتی که ظلمی به بهائیان از سوی عوام الناس آخوند زده وارد می شود٬ هیچ مرجع قانونی به مراجعات و دادخواهی های بهائیان وقعی نمی نهد. و زمانی که حملاتی از سوی قوای دولتی و سازمان اطلاعات سپاه به حریم خصوصی٬ اموال٬ و آزادی های افراد و جوامع بهائی صورت می گیرد٬ با تحریک همین توده عوام و با هوچی گری و شارلاتان بازی سعی در مشروع جلوه دادن این تجاوزات آشکار به حریم آزادی های فردی و اجتماعی بهائیان می کنند. این الگوی برخورد و مواجهه با جامعه بهائی را می توان چه در مقیاس کوچکتر منطقه ای و چه در مقیاس بزرگتر کشوری دنبال کرد. به طور مثال پس از دستگیری مدیران جامعه بهائی٬ هفت ماه پیش٬ به نحو بی سابقه ای بر حجم مطالب بر ضد جامعه بهائی و آئین بهائی در نشریات وابسته به جمهوری اسلامی افزوده شد. یا در مورد همین اتفاق اخیر در سمنان ابتدا اقدام به جو سازی بر علیه بهائیان نمودند (به پست قبلی مراجعه کنید) و سپس به طور وسیع به منازل آنها حمله کرده و اقدام به ایجاد جو رعب و وحشت نمودند. آنچه که جامعه ایران در تاریخ معاصرش تجربه می کند به نحو حیرت انگیزی بی سابقه است. و آن اینکه در حکومت فعلی سه عنصری که همواره به عنوان آفت آزادی های مردم مطرح بوده اند٬ در قالب یک نیروی ویرانگر جمع شده اند. این سه عنصر٬ یعنی٬ حکومت دیکتاتوری و تمامیت خواه٬ طبقه علمای دینی٬ و اوباش و زورگیرها و جاهل ها. اگر در گذشته تاریخ ایران این سه عنصر مجبور بوده اند به نحوی در تقسیم لاشه تکه پاره جامعه ایرانی با هم کنار بیایند٬ حالا چون با هم یکی شده اند٬ این مشکل هم از پیش پایشان برداشته شده. وقتی که در سپتامبر دو سال پیش٬ در جریان مسافرت احمدی نژاد به آمریکا٬ خبرنگار صدای آمریکا٬ آقای مستقیم٬ از او راجع به وضعیت حقوق بشر به طور کلی و به طور خاص حقوق زنان و بهائیان پرسش کرد٬ آقای احمدی نژاد ابتدا با منطق فیدل کاسترو به زندان های آمریکا اشاره کرد٬ سپس با دانش آیت الله جنتی سعی کرد در رد دیانت بهائی دلایل عقلی بیاورد٬ و دست آخر در حالی که از جایش بلند شده بود که جلسه را ترک کند٬ با لحنی که بیشتر به لحن حسین رمضون یخی و صالح دم پختکی می مانست سخنی گفت به این مضمون که اگر جرأت دارید بیائید ایران آنجا شما را ببینیم! در حقیقت ایشان اشاره لطیفی فرمودند به وضعیت آزادی بیان در ایران٬ با لحنی که مخاطبین را کاملا تحت تأثیر قرار داد. عمر بسیار بباید همسایه بغلی پدر پیر فلک را٬ تا دگر مادر گیتی یک چنین فرزند مشروعی بزاید که به این خوبی توانسته تمام این هنرها را یک جا در دولتش جمع کند.

 

 

 

   

هیچ نظری موجود نیست: