۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

کالبد شکافی یک شاهکار تحقیقی - ترجمه ای

باز هم حمله ای دیگر از سوی جمهوری اسلامی. و باز هم ایرنا. به قول مرحوم آقا جان٬ مدام دم گوش ما "وزّه" می کند. هر روز صبح که به سر کار می روم٬ قبل از هر چیز ایمیل هایم را باز می کنم. و تقریبا هر روز خبری یا مقاله بی ربطی از کارمندان جمهوری اسلامی در حمله به بهائیان و جامعه بهائی روز ما را خراب می کند. مثل اینکه اینها باید هر روز یک دستی به آب برسانند وگرنه حقوق و مزایا آجر می شود.

http://www4.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=197658

 خبر گزاری جمهوری اسلامی هم مرکز پژوهش دارد! خبر فوق هم ظاهرا تولید آن مرکز است و یک آقائی به نام لطفی که حتما از محققان آنجاست چند صفحه ای را سیاه کرده تماما بر اساس ردیه ای که فیچیکیا بیش از سی سال قبل در آن به دیانت بهائی حمله کرده بود. من این آقای لطفی را نمی شناسم. پس فرض را بر این می گذارم که ایشان واقعا محقق است. کتاب فیچیکیا را هم نخوانده ام چون آلمانی بلد نیستم. اما ترجمه کتابی را که شفر٬ توفیق و گلمر در رد و مقابله با آن نگاشته اند خوانده ام.

اولا که آقای فیچیکیا را با این حرفها چکار؟ خود آقای لطفی هم می داند که فیچیکیا یک کارمند ساده دولتی بیش نبوده. به شغل ایشان کاری ندارم ولی کسی که می خواهد سیستم فکری ممزوج با آئین بهائی را به چالش بطلبد٬ با این گستردگی و فراگیری که این آئین دارد٬ باید از حد اقل دانشی در علوم انسانی و اجتماعی بهره مند باشد. که در مورد این آقا صدق نمی کند. می گویم سیستم فکری برای کسی که دیانت بودن آنرا قبول ندارد. حال اتفاقی که افتاده این بوده که یک فرد بی مایه و جاه طلب مانند آقای فیچیکیا چندین سال پیش به جامعه بهائی پیوسته٬ و این طور که از شواهد پیداست بیش از حد اظهار لحیه کرده و کسی تحویل نگرفته٬ خورده توی ذوقش.اینکه لطفی از قول فیچیکیا در باره تشکیلات بهائی می نویسد "ساختار این تشکیلات در اطاعت بی چون و چرا و تأکید بر اطاعت و تبعیت کورکورانه بنا شده است"٬ حاکی از همین مطلب است که این آقا نمی خواسته از تشکیلات انتخابی بهائی اطاعت کند٬ پس مجبور شده که از جامعه بهائی بیرون برود. اطاعت در نظم اداری بهائی به هیچ وجه کورکورانه نیست. و اصلا اینکه کجا به کسی تحکمی می شود که اطاعت کورکورانه معنا داشته باشد؟ اگر هم فیچیکیا در نحوه اداره جامعه بهائی نظراتی داشته و احتمالا پذیرفته نشده٬ یا باید اطاعت کند و یا اینکه تشریفش را ببرد. نه اینکه دشمنی کند. مانند معدودی که تعالیم بهائی را دوست داشته اند و بهائی شده اند٬ اما بعد به هر دلیلی به طور رسمی از جامعه از کنار رفته اند. (لازم به توضیح است که در آئین بهائی ارتداد نداریم. آدم هم نمی کشیم.) ولی اینطور که معلوم است این آقا نتواسته تا به این حد متمدنانه رفتار کند. هر مجموعه ای و نظامی باید از اصول اصلی اش دفاع کند. این اصل اساسی سوای ماهیت دینی آن مجموعه است. این قانون اساسی مدیریت است. اگر به یک کلوب گلف بروید٬ در صورت پوشیدن شلوار کوتاه٬ باید حتما جوراب ساق کوتاه بپوشید. و در صورت پوشیدن جوراب ساق بلند به شما اجازه بازی نمی دهند. این قانون است و هیچ ربطی هم به فاشیزم ندارد. آن هم از آن نوع فاشیزم که آقای لطفی بلافاصله بعد از شنیدن این اسم عکس هیتلر و سربازانش را در کنار آن چاپ می کند. واقعا متأسفم برای این آقای لطفی که حتی به اندازه برادر فیچیکیا هم دانش ندارد و اطلاعاتش در حد سریال های شبکه سوم تلویزیون ایران است که با دیدن کلمه فاشیزم حتما باید عکس هیتلر را چاپ کند. بی جهت نیست که در مدح کتاب فیچیکیا می گوید که "این کتاب دارای ساختار سیستماتیک٬ ارجاعات٬ یادداشت های متعدد٬ ...است". یعنی اینکه کتاب فوق را ماورای متوسط سطح دانش یک کارمند خبرگزاری ایرنا یافته است که تا این حد تعجب کرده. قابل توجه ایشان اینکه هر پروژه دبیرستانی هم باید دارای ارجاعات و یادداشت باشد٬ چه برسد به یک کتاب با این همه ادعا.

و اما اصل موضوع. به نقل قول از خود ایرنا: "این کتاب توسط دفتر مرکزی کلیسای پروتستان آلمان مختص مسائل عقیدتی منتشر شد". بعد از اینکه فیچیکیا شروع می کند به شاخ و شانه کشیدن٬ این استعداد نو شکفته توسط کلیسای پروتستان کشف می شود. یعنی اینکه تا حدی این آقا در سوئیس و آلمان همان نقشی را بازی می کرده که مهناز رئوفی در همدان. و نه بیشتر. کلیسا هم یک مؤسسه مذهبی است که از نفوذ و گسترش آئین بهائی خشنود نیست. علی الخصوص در آلمان که جامعه بهائی بسیار فعال است و معبد بهائیان اروپا هم در این کشور واقع شده. و البته فیچیکیا هم سپاس خود را از سرمایه گذاران انتشار کتابش به جای می آورد. آنجا که پس از حملات متعدد به آئین بهائی٬ و پس از اینکه به خیال خودش ثابت کرد که چقدر بد است٬ آنرا با کلیسای کاتولیک مقایسه می کند. لطفی می گوید: "از نظر فیچیکیا با انتقال مرجعیت عقیدتی به بیت العدل اعظم ... تشکیلات بهائیت مانند کلیسای کاتولیک به عنصری از قدرت حقوقی و تنها سازمان عقیدتی در جامعه بهائی تبدیل شده". که صرف نظر از اینکه واقعا وقتی صحبت از جامعه بهائی بعنوان یک جامعه دینی به میان می آید٬ دیگر سازمان عقیدتی به چه معناست؟ این خود به روشنی گویای حمایت گسترده کلیسای کاتولیک از فعالیت های این آقا است.  

باز هم با تشکر از دست اندر کاران ایرنا برای ترجمه و در اختیار گذاشتن قسمتهائی از کتاب فیچیکیا٬ نکات دیگری را که همچنان بی معنی می نماید٬ بر می شمارم. به طور مثال ایشان از ممانعت از "نو آوری های فردی" توسط تشکیلات بهائی می گوید. حال آنکه اگر کسی پیامهای بیت العدل اعظم را مطالعه و درک کند٬ به جایگاه "ابتکارات فردی" و مصادیق آن در ادبیات بهائی پی می برد. یا آنجا که فیچیکیا می گوید "از آنجائی که در ساختار تشکیلات جهانی بهائیت اصل تفکیک قوا لحاظ نگردیده٬ آن تشکیلات تمرکز گرا و ضد دموکراتیک می باشد"٬ نشان دهنده این است که این فرد از ابتدا به قول معروف درد دین نداشته و به این آئین گرویده٬ و الا آوردن اصطلاح "اصل تفکیک قوا" در اینجا به چه معناست. یا اینکه ایشان با این حرف دارد جامعه بهائی را با کجا مقایسه می کند؟ یا اینکه چه مدل انتخاباتی که به اندازه انتخابات بهائی دموکراتیک باشد می تواند پیدا کند؟ به هر حال از فیچیکیا که گذشت٬ اما سایرین اگر به دنبال قوای تفکیک شده و تفکیک نشده ممکن است دور و بر جامعه بهائی پرسه بخورند٬ از همین ابتدا اگر نیایند بهتر است. اینجا ما قدرتی نداریم که بخواهیم تقسیمش کنیم. اینجا هرچه هست جفا دیدن است و ملامت کشیدن. همان که نه فیچیکیا قدرت تحملش را دارد و نه هیچکدام از پژوهشگرانی که در شیره کش خانه های جمهوری اسلامی زغال روزنامه های روسیاه را چاق می کنند و سیخ بر منقل بی هویتی و نان به نرخ روز خوری می گذارند. این مردک در سوئیس بهائی شده٬ که نه مجبور بوده سایه شوم جمهوری اسلامی را بر بالای سرش تحمل کند٬ و نه اینکه به خاطر بهائی بودن از حقوق  اولیه انسانی و شهروندی محروم شود اما باز می گوید٬ "کتاب اقدس مجموعه ای از قواعد سخت٬ پیچیده٬ عجیب و قریب٬ متعلق به شرق باستان٬ نامفهوم و به طوری کلی مجموعه ای از قوانین طاقت فرسا است". از این پس هرکسی تصمیم گرفت بهائی شود طاقتش را ببرد بالا. بهائی باید نوزده روز در سال روزه بگیرد٬ هر روز حداقل یک بار نماز بخواند٬ عرق هم نخورد و البته مانند هر دین دیگری٬ خاک تو سری کردن هم در این دین ممنوع شده. آقای لطفی٬ اگر طاقت فرسا است٬ فاصله بگیر!

در کل این مقاله جملات نامفهوم زیادی به چشم می خورد. که این همه می تواند برآیند غرض ورزی های آن دانشمند! سوئیسی (که در دشمنی و کینه ورزی مجبور بوده منطق را فدا کند) ٬ به علاوه گیجی و بی اطلاعی این دانشمند ایرانی کارمند خبرگزاری باشد. خواننده محترم به من بگوید معنی این جمله چیست٬ که می گوید: "تعالیم بهائی در جهت اهداف تشکیلات جهانی بهائیت به تعالیم ایدئولوژیک بدل شده است" شما را به امامزاده زید قسم بگوئید معنی این جمله چیست. و بعد در دنباله همین حرف برای اینکه ظاهری پذیرفته تر به نوشته اش بدهد٬ به آیات 122 و 125 کتاب اقدس اشاره می کند که بر اساس این آیات "بهائیت در تقابل با دموکراسی" قرار می گیرد. که به نظر من هیچ ربطی ندارد. آیه 122 کتاب اقدس می گوید ببین مردم چقدر کم عقلند. کارهائی را که برایشان مضر است می خواهند انجام دهند ولی به کارهائی که بدردشان می خورد اعتنائی ندارند و در آیه 125 می گوید بدانید که آزادی حقیقی در پیروی از تعالیم من است (ترجمه خودمانی برای هر دو آیه).  این آیات از زبان پیامبر و خدا نازل شده و بسیار طبیعی است که پیامبر مردم را به پیروی از تعالیمش تشویق کند. اصلا کار پیامبر همین است. کدام پیغمبر دیگری را می شناسید که گفته باشد هر کس از مردم هر غلطی دلش خواست بکند. پیغمبر کارش نصیحت کردن است. هرکه خواست مؤمن می شود و هر که نخواست می رود دنبال یک پیغمبر دیگر. این چه ربطی به "تقابل با دموکراسی" دارد که ایشان اشاره می کند. تازه اگر چیزی با دموکراسی در تقابل باشد٬ می شود در توافق با جمهوری اسلامی. آیا تا به این حد در تقابل با دموکراسی بودن بد است؟ مواظب حرف زدنتان باشید که مصداق تف سر بالا نباشد.  

و اما آنچه که به نظر من هدف اصلی آقای لطفی از این همه صغرا و کبری کردن است٬ این است که به نتایج دلخواه جمهوری اسلامی برسد. می گوید "فیچیکیا تشکیلات بهائیت را به دلیل تمایلات افراطی تهدیدی برای دولت ها می داند" که بعد نتیجه گیری کند که "نباید تعجب کرد که فعالیت تشکیلات بهائیت در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام شده است زیرا فعالیت آنها در جهت تهدید دولت و همراه با فعالیت های براندازنده است". خیلی جالب است اگر ادبیات فیچیکیا تا به این حد به بی ادبیاتی جمهوری اسلامی شبیه است. یعنی استفاده از لغاتی مانند "فعالیت های براندازنده!" که به طور حتم ذائقه مترجم نیز در ایجاد این شباهت بی تأثیر نبوده است. گو اینکه نه مؤلف و نه مترجم هیچکدام سعی نمی کنند توضیح بدهند که اینها کدام کشورها هستند که فعالیت بهائیان را ممنوع اعلام کرده اند. و می گوید "بسیاری از کشورها". یعنی چند کشور؟ بغیر از عربستان سعودی که اگر غیر مسلمان به مکه برود خونش هدر است. و یا چین که به هیچ دینی اجازه تبلیغ نمی دهد. همین مدعیان اسلام ناب اگر راست می گویند بروند به چین و اسم اسلام را بیاورند تا از نه هر جا بد تر آویزانشان کنند. اما چیزی که بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد شباهت جمهوری اسلامی است با گربه مرتضی علی. هر جور که ولش کنی باز چهار چنگولی می رود سر داستان براندازی. گوئی که هیچ بهانه غیر موجه دیگری برای سرکوب دگراندیشان نمی یابد جز اینکه به آنها اتهام براندازی بزند. اتهامی گنگ و بی معنی که می شود به هرکسی وارد کرد به هر دلیل خنده داری که فقط با عقل آموزش ندیده قضات دادگاه های انقلاب سازگاری پیدا می کند. و باز هم همان قبرستان کهنه ها که همچنان می شکافند. باز می گویند هویدا بهائی بود و پنهان می کرد. شاید اگر به دقت تاریخ معاصر را بکاویم٬ هیچ کسی از زمامداران رژیم گذشته به اندازه هویدا به آخوندها میدان نداد. به قولی گمان می کرد که با جلو انداختن مذهبی ها جلوی کمونیسم را می گیرد. نمی دانست که با پر و بال دادن به آخوندها مار در آستین می پروراند. به همین دلیل بود که در روزهای قبل از پیروزی انقلاب٬ زمانی که فرصت داشت از زندان خارج شود و از ایران فرار کند٬ این کار را نکرد. چون با خود می اندیشید که این همه به این آخوندها خدمت کرده٬ در زندان شاه هم بوده٬ پس حالا به پاس این همه خدماتش آخوندها او را روی سرشان می گذارند. غافل از اینکه آخوندی مثل غفاری٬ سینه مادرش را هم گاز گرفته که به اینجا رسیده٬ چه برسد به خرخره آقای هویدا. به هر حال مقصود اینکه اگر هویدا ذره ای "بهائیت" در وجودش بود به هیچ وجه دم به دم آخوند ها نمی داد. نه هویدا و نه هیچ یک از صاحب منصبان بی عرضه شاه فقید و نه حتی خود اعلی حضرت ضعیف النفس آریا مهر که آقای لطفی از او بعنوان حامی بهائیان "به منظور سرکوب و جلوگیری از نفوذ روحانیون شیعه" یاد می کند. البته لطفی این جملات را از قول فیچیکیا نقل می کند٬ ولی من نمی توانم تصور کنم که یک فرد سوئیسی به چه دلیل باید علاقه مند به این مبحث باشد. مگر اینکه این علاقه را مشتریان پولدار تری برایش ایجاد کرده باشند. یا اینکه لطفی از خودش در آورده. می گوئیم فیچیکیا نفهمید یک حرفی زد. آقای لطفی که ایرانی است. باید خوب بداند آن دورانی را که همان آقای شاه که او را طرفدار بهائیان می دانند٬ در جهت همان سیاست های غلطی که هویدا هم داشت٬ گمان می کرد اگر آخوندها را از خود خوشنود نگاه دارد٬ آنها هم از او حمایت خواهند کرد. و فقط و فقط به همین دلیل بود که آنطور به آن روضه خوان بی سواد٬ فلسفی٬ میدان دادند که هر غلطی دلش خواست بکند. مگر مملکت صاحب نداشت. یا اگر داشت٬ به هر جهتی که متمایل بود٬ به هیچ وجه نمی توانست حامی بهائیان باشد. و الا رادیو سراسری مملکت را در اختیار این آخوند نمی گذاشتند. عکسهائی که از صحنه های خراب کردن سقف (گنبد) مرکز بهائیان در تهران به جا مانده بسیار گویاست. در این میان یک عکس به خوبی گویای روابط دربار با آخوند هاست. آن عکسی که کارگران دارند با کلنگ سقف گنبد را خراب می کنند و فلسفی هم با آن قیافه درهم مچاله شده مثل سر عمله (البته با یک درجه ترفیع) بالای سر کارگران ایستاده و جالب تر از همه اینکه تیمسار باتمانقلیچ هم کلنگی به دست گرفته و می کوبد! عکاس هم این صحنه را ثبت کرده به نشانه ارادت اعلی حضرت و عملگی تیمسارهایش برای آخوند ها.

لطفی همه این حرفهای بی پایه را می زند که نتیجه دلخواه خودش را بگیرد. بعد از نتیجه گیری بی ربط اول٬ که می خواست اتهام "بر اندازنده" بودن به بهائیان بزند٬ که در باره اش صحبت کردیم٬ در آخر مطلبش باز از قول همان همکار! سوئیسی می گوید "طبیعی است که این تشکیلات با خشم فزاینده توده های مردم روبرو شود". این یعنی همسوئی با همان طوماری که در نماز جمعه ها بر علیه جامعه بهائی جمع کردند و سعی داشتند که آنرا به یک حرکت خود جوش مردمی نسبت بدهند. که یخشان نگرفت و موجب رسوائی بیشتر جمهوری اسلامی شد.

در آخر مقاله بعنوان هشداری به بهائیان٬ و یا بعنوان مژده ای برای مخالفان جامعه بهائی٬ می گوید که "ترجمه فارسی این کتاب در دست اقدام است" که خود نشانگر حجم وقت و هزینه ایست که  جمهوری اسلامی در مخالفت با جامعه بهائی صرف می کند. کتاب "راست را کژ انگاشته اند" تألیف شفر و همکاران٬ می تواند بسیار کتاب خوبی در معرفی آئین بهائی باشد. ولی کتاب پر حجم و قطوری است و خواندنش انگیزه می خواهد. که آقای لطفی و همکاران این انگیزه را هم بزودی ایجاد خواهند کرد.

 

یادداشت: اگر کسی به نسخه الکترونیکی ترجمه فارسی کتاب "راست را کژ انگاشته اند" دسترسی دارد٬ لطفا بنده و دوستان را هم بی نصیب نگذارد. از قرار معلوم باید بزودی این کتاب را در دسترس همه قرار داد.

۶ نظر:

Akhtar Arjmandi گفت...

ترجمه کتاب را در اینجا ببینید
http://www.udoschaefer.com/books_div1.php

Akhtar Arjmandi گفت...

برادر روحانی عزیز
شما خیلی خوب می نویسید. اگر اجازه بدهید نظر ی داشتم: از آن جایی که هر آنچه می نویسید به نام امر تمام می شود هر چه زبانتان به رعایت آداب بهایی در باره کاربرد الفاظ نزدیک تر باشد از طرفی در معرفی امر انچنان که هست موفق ترید و از طرف دیگر تاثیر کلامتان بیشتر می شود.

عزیزالله فخرائی گفت...

هر نظری که از دوستان نیکخواه رسد نیکوست. چشم سعی می کنم بیشتر رعایت کنم. فقط اینکه وقتی شما از تأثیر کلام می گوئید شاید محدوده مخاطبین شما اندکی با محوده ای که من در ذهن دارم متفاوت باشد. من فکر نمی کنم که می شود روی همه تأثیر گذاشت. بعلاوه اینکه من اصلا خوشحال نمی شوم اگر بفهمم که حرفهای من به نام امر تمام می شود. من بعنوان یک بهائی دور افتاده یک چیزهائی به ذهنم می رسد و همانها را در وبلاگ شخصی ام می نویسم. قطعا اگر در یک رسانه عمومی تر مانند یک وبسایت چند نفره بخواهم سطوری سیاه کنم نوع نوشتنم متفاوت خواهد بود. به هر حال ممنونم از اینکه مطلب من را خواندید و وقت صرف کردید برای نظر دادن. همیشه دانستن دیدگاه های صادقانه مخاطبان بسیار سودمند است.

ناشناس گفت...

Nina

ba khundane maghalatun ye jooraee delam khonak shod merci. modat zamane madidi bud ke delam mikhast ye bar ye maghale bekhunam ke ye Bahai ba zabane khode in radiye nevisha ba khodeshun moghabele be mesl bokone .
dastetun dard nakone

ناشناس گفت...

daste shoma dard nakonad , ba arezooye motaleaye sayer maghalatetan .
Houshang

neshasteh گفت...

بسیار عالی بود .سراسر مطلب ترجمه شده آقای لطفی پراز ابهام،افتراوتناقض است مثلابقول شما کسی نیست ازین آقایان بپرسد دراین دیانت اگر کسی از دین برگرددنهایتا اورا طرد می کنند یعنی به او می گویند تو دیگر بهائی نیستی و نمی توانی در جلسات بهائی حضور یابی و اگر از دنیا رفتی ترا طبق رسوم بهائی دفن نمی کنند نه اینکه اورا بکشند بنظر آقای لطفی طرد کردن عین فاشیسم ونازیسم است اما کشتن و نابود کردن عین دموکراسی و برابری.
بخدا چقدر سخت است که جواب این مطالب موهن با حوصله داده شود
موفق باشید